anti boy-part47
U kiss stories
من اینجا از u-kiss داستان می نویسم امیداوارم خوشتون بیاد
نگارش در تاريخ چهار شنبه 13 دی 1391برچسب:, توسط sara

بعد از اون روز دوباره سرمون به امتحانات گرم شد....و دیگه ملاقاتی با هم نداشتیم....امروز هفته اخر امتحانات بود و اخرین امتحانمو ریاضیات بود....همه سر جلسه امتحان نشسته بودیم که یه زن مسن که مسئول پخش برگه ها بود با چند تا مراقب مرد  وارد سالن اجتماعات شد سالنی که هر سال برای امتحانات ترم اول و دوم سال اول به مدت 1ماه اشغال میشد........بعد از پخش برگه شروع به حل و جواب سوال ها دادیم ریخت بعضی از بچه ها دیدنی بود....مخشون کلا ارور داده بود و بعضی از دختر گریه میکردن و سئوال هارو بی جواب رد میکردن.....تا برگه سوم سئوال ها رو جواب دادم اما برگه چهارم انگار سئوالا فضایی بود به کل هنگ کردم...شبیه کامپیوتر شده بودم چشمام رو برا چند دقیقه بستم...مثلا ری استارت کردم و دوباره چشمامو باز گردم و به سوالات نگاهی انداختم بعضیا رو حل و تو بعضیا مونده بودم که با کمک امداد های غیبی از طریق یکی از مراقبا حل کردم و بعد به کژال و... رسوندم...

زی زی که همون طور منتظر امداد های غیبی من بود به در و دیوار نگاه میکرد که یکی از مراقب ها برگشت گفت:

خانم زندیه اینقدر به درو دیوار ذل نزن...رنگشون پرید...جوابا هم رو درو دیوار ننوشتن...پس به برگت نیگا کن....

اروم جوری که فقط خودمون بشنویم گفتم..

سارا:این الان مثلا میخواست بگه من بامزم....هرهرهر

بعد امتحان هممون رو با تیپا از ساختمون انداختن بیرون و همه تو حیاط تجمع کرده بودیم.....طبق عادت همیشمون یه جا جمع شدیم و جواب سوالات رو با هم چک میکردیم...

صدف:خانم 25/0 میده؟؟؟؟

(هه هه هه سال پیش صدف میومد بیرون میومد پیش ما میگفت:خانم نیم نمره میده.....بعد اینقدر میگفت تا اشکالاتش میرسید به 2..3 نمره....)

سارا:اخ باران اینجا نیست وگرنه اداتو درمیورد...و بعد شروع به ادا در اوردن کردم....خانم نیم نمره میده....وایی خانم 5 نمره میده.....

حالت صورتش عوض شدو مثلا میخواست ادای ادمای جدی رو دربیاره گفت:اصلا بامزه نبود......

خلاصه تا زمانی که ون بیاد دنبالمون رو با مسخره بازی گذروندیم و کلی منو صدف رو مسخره کردن....و زی زی هم که شده بود سوژه هفتمون......

بعد از امتحانات به خاطر بازگشت دوبارمون سرمون خیلی شلوغ شد...و ارتباط من و رن در حد یه تماس یه دقیقه سلام زنده ای یا مردی..بود...ولی بازم ما دلمون به همین یه دقیقه خوش بود.....دوباره ایندفعه یه تور

1ماهه تایوان-ژاپن - چین داشتیم....طرفدارای چینیمون خیلی باحال بودن تو نامه هاشون برا من کلی جک نوشته بودن...منم عشقه جک همرو نشستم خوندم دیگه تقریبا رو زمین داشتم سینه خیز میرفتم.......

وقتی تو فرودگا تایوان میون جمعیت بادیگاردها داشتن ردمون میکردن..اون ما بین یکی اسممو فریاد زد....به طرف صدا برگشتم یه دختر تقریبا هم سن و سال خودم بود.....خواستم به طرفش برم اما بادیگاردا مانعم شدن با یکم کل کل با بادیگارد تونستم رد بشم و به طرف دخترک رفتم....تا به طرفش رفتم منو سفت بغل کرد بعد از جدایی یه امضا رو پیرهن سفیدش بهش دادم و بعد برای یادگاری با مو بایله خودم به عکس دو نفره که جمعیت به طرز عجیبی میخواستن خودشونو جا کنن گرفتیم...و بعد اون با موبایلش یه عکس گرفت....همین زور که داشتم به طرف اعضا برمیگشتم دستمو دراز کردم و  دست بعیضا رو میتونستم در مدت زمان کمی لمس کنم.....

فردا اون خبر تو روزنامه های تایوان پخش شد و با اون دختر درمورد احساس اون موقع اش محاسبه کردن...

خلاصه این یه ماه هم گذشت و ما به کره بازگشتیم...

وقتی پامون به خونه رسید چمدونارو همونطور وسط هال ول کردیم و هر کس به طرف اتاق مشترک خودش رفت و با همون لباسا رو تختش ولو شد و خوابش برد....

فردا با زنگ موبایلم بیدار شدم اون قدر خواب الود بودم که بدون نگاه کردن به شماره جواب دادم...

سارا:بله؟

رن:سلااااااااااااااااااااام وایی سارا با اون رفتارت مجله های تایوان و کره رو ترکوندی......الان کجایی؟؟خونه ای؟؟؟؟

سارا:اره.....

رن:من پشت درم باز کن....

سارا:ها؟اها اومدم.....به سختی از اون پتو گرم و تخت راحتم دل کندم و به طرف هال رفتم و در براش باز کردم..

رن:اااااااااااااو خرس قطبی تا الان خواب بودی..نگاش کن تورو خدا موهاشو....موهات شبیه جی اره وقتی که از خواب پا میشه....خوب نمیخوای دعوتم کنی بیام تو...؟؟

سارا:تو کی با دعوت اومد که الان بخوای بیای!!

رن:هی هی هی راست میگی...و منو هل داد به کنار و وارد شد.........

خوب خماری نداشت...

قسمت مورد علاقتونو بگید من قسمت طرفداره رو میدوستم...نظر یادتون نرهههههههههههههههه.....


نظرات شما عزیزان:

سارا
ساعت23:33---18 دی 1391
اوکی منتظرمپاسخ: هی هی هی

سارا
ساعت19:16---18 دی 1391
سارا؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا کسی یه سری به اینجا نمیزنه؟؟؟؟؟؟؟پاسخ:چون میخوایم وب انتقال بدیم ببخشید زود برمیگردیم


پریسا
ساعت17:23---18 دی 1391
بپا کلم نخوره پا چشت!!!!!!!!11111

چرا نمیذاری؟؟؟؟؟
پاسخ:هه هه گذاشتم


پریسا
ساعت22:23---14 دی 1391
سلامممممممممممممم

عسیسم

بدو قسمت جدید اینو با اون یکی رو بذار تا نکشتمت

من اون قسمت امتحان رو دوست داشتمپاسخ:هی هی هی قسمت جدید وب جدید


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: